loading...
من و دوستم
sahar & niloofar بازدید : 6 جمعه 05 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

فاصـله دخـتـر تـا پیـر مــرد یـک نفـر بود ؛ روی نیمـکتـی چـوبـی ؛

روبه روی یـک آب نمـای سـنگـی . پیـرمـرد از دخـتـر پـرسـید :

- غـمـگیـنـی؟
- نـه .

- مـطمئـنـی ؟
- نـه

- چـرا گـریـه مـی کنـی ؟
- دوسـتـام مـنـو دوسـت نـدارن.

- چــرا ؟
- چـون قـشنـگ نیـسـتم.

- قـبلا اینـو بـه تـو گفـتـن ؟
- نه .

- ولـی تـو قشـنگ تــرین
دختـری هـستـی کـه مـن تا
حــالا دیـدم .

- راسـت مـی گـی ؟
- از تـه قـلبـم آره.

دخـتـرک بلــنــد شـــد پیــرمــرد را بـــوســـیــد
و بــه طـــرف دوســتــاش دویــد ؛ شــاد شـــاد.

چــنــد دقــیـقــه بـعـد پـیـر مــرد اشـک هـاش را پــاک کــرد ؛ کیـفـش را بــاز کــرد ؛

عـصـای سـفیـدش را بـیـرون آورد و رفـــت!!!







ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    دوست داری مطالبم در چه موردی باشه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 16
  • بازدید کلی : 76
  • کدهای اختصاصی
    
  • انجمن
  • جلوگیری از کپی کردن مطالب